
دربارۀ کارگردان و فیلم
لادیسلاو استارِویچ (۱۹۶۵–۱۸۸۲) در شهر ویلنیوس که اکنون پایتخت کشور لیتوانی است، اما در آن سالها بخشی از خاک لهستان به شمار میرفت به دنیا آمد، و فعالیت سینمایی خود را با ساخت فیلمهای مستند برای موزۀ قومشناسی شهر خود آغاز کرد. او نخستین انیمیشنش، با نام «نبرد سوسکهای شاخدار» را در سال ۱۹۱۰ ساخت. این فیلم بازسازی مراسم جفتگیری شبانۀ این حشرات بود، چرا که در تاریکی شب نمیشد از آنها فیلمبرداری کرد.
استارویچ برای اولین فیلم سرگرمکننده و غیرآموزشیاش، با عنوان «لوکانیدای زیبا» (۱۹۱۰)، تکنیکی اساسی ابداع کرد که تا پایان عمر از آن بهره گرفت. او عروسکهای کوچکی ساخت که اجزای متحرک بدنشان مانند انگشتان، از سیم بود و اجزای ثابت بدنشان از چوبپنبه یا گچ. همسر استارویچ، آنا، که تسلط بر خیاطی در خانوادهاش موروثی بود، این عروسکها را از پنبه پر میکرد و برایشان لباس میدوخت. استارویچ خود نیز تمامی شخصیتها را طراحی میکرد و صحنهها را میساخت. او سپس به مسکو نقل مکان کرد و در آنجا انیمیشنهای متعددی ساخت که از میانشان میتوان به فیلم بسیار تلخ و سیاه «ملخ و مورچه» (۱۹۱۱) اشاره کرد که حقیقی بودن حشرات در آن تأکیدی است بر پیام خشنش، و همچنین فیلمی جذاب و دیگر با نام «کریسمس حشرات» (۱۹۱۲).
مهیجترین فیلم استارویچ، «انتقام فیلمبردار» (۱۹۱۲) است که در طی داستان آن خانم سوسکه با ملخی نقاش رابطه دارد و آقا سوسکه نیز با سنجاقکی که رقاصۀ کاباره است در رابطه است؛ رقیب عشقی آقا سوسکه، یعنی ملخِ فیلمبردار که در رسیدن به سنجاقک بازمیماند، از صحنههای عشقبازی آقا سوسکه و سنجاقک در هتل عشاق (Hotel d’ Amour) تصویربرداری میکند، سپس این فیلمها را در سینمای محل که آقا و خانم سوسکه از قضا، در آن حضور دارند، به نمایش میگذارد و دست آخر، قشقرقی که سر این مسئله به پا میشود، پای هر دو سوسک را به زندان میکشاند. این هجویۀ پرجنب و جوش که دربارۀ ضعف انسانها در روابط جنسی و زناشوییست، گزندگی خود را از تصویر مضحک سوسکهایی میگیرد که دست به کارهایی میزنند که انسان، آنها را بیانگر جدیترین و پرشورترین احساسات خود میداند؛ مانند صحنهای که خانم سوسکه به مانند زنهای عشوهگر حرمسرا بر کاناپه دراز میکشد و آغوش تمسخرآمیز معشوقش را که دوازده پا و دو شاخک متحرک دارد، انتظار میکشد! بازنمود انعکاسیِ مکانیزم سینما که هنگام نمایش دوبارۀ صحنههای پیشین برای حشراتِ تماشاگر، به نقطۀ اوج خود میرسد، به این قصه جنبهای متافیزیکی میبخشد.
استارویچ پس از رخداد انقلاب، روسیه را ترک کرد و در سال ۱۹۲۰ در فرانسه اقامت گزید. او در آنجا ۲۴ فیلم از انواع گوناگون ساخت که در میانشان میتوان به این آثار اشاره کرد: داستانهایی اخلاقی چون «موش شهری و موش روستایی» (۱۹۲۶) و «آوای بلبل» (۱۹۲۳)، ماجراهایی حماسی چون «ساعت جادویی» (۱۹۲۸)، برداشتی تلخ از «سرباز حلبیِ» هانس اندرسون با همین عنوان (۱۹۲۸)، و فیلم بلند «ریناردِ روباه» (یا «حکایتِ روباه») که در سالهای ۱۹۲۹ و ۳۰ فیلمبرداری و در سال ۱۹۳۷ اکران شد. این فیلم حالات و احساسات حیوانات را با ظرافت بسیار نشان میدهد.
شاهکار سال ۱۹۳۳ استارویچ، یعنی فیلم «شگوننما» با سکانسی آغاز میشود که دو دخترش، ایرنه و ژان (که در ساخت اغلب فیلمهای پدرشان به نوعی دست داشتند)، نقش مادر و دختر را بازی میکنند. مادر برای تأمین مخارج زندگی، عروسک میسازد و دختر که مریض است، آرزو دارد پرتقالی بخورد. مادر، عروسکها را که در میانشان سگی کوچک است، برای فروش بستهبندی میکند و به شهر میفرستد. سگ که توسط رانندهای خریده و در ماشین برای زینت و خوششانسی آویخته میشود، ناگهان میگریزد و میرود تا پرتقالی برای دخترک بدزدد، اما در مجلس رقص و پایکوبی شیطان گرفتار میشود! در این مجلس تمامی آشغالهای پاریس جان میگیرند و به رقص و پایکویی میپردازند؛ ظروف شیشهای خود را به یکدیگر میکوبند و میشکنند، خارهای به جا ماندۀ ماهیها پرواز میکنند، مرغهای استخوانی تخم میگذارند و…
سگ پس از این ماجراها پرتقال را برمیدارد و پا به فرار میگذارد، اما گروهی از کاغذهای پارهپوره و سبزیجات و عروسکها و حیوانات او را تا خانه تعقیب میکنند. بخشهایی از این فیلم استارویچ، مانند نمایش «خودروهایی که با سرعت از خیابان میگذرند، ساکسیفوننوازی که سری بادکنکی دارد که مرتباً پر و خالی میشود، و آن تعقیب عجیبغریب و دیوانهوار در نقطۀ اوج فیلم»، همگی ادای احترامیاند به فیلم کوتاه و دادائیستی رنه کلر با عنوان «آنتراکت». استارویچ جزئیات بصری فیلم درخشانش را با استفادهای زیرکانه از صدا همراه میکند. او معدود صداهای سگ و شیطان را با سازهای موسیقی ایجاد کرده است و گفتههای شیطان را برعکس ضبط کرده است تا غیرزمینی و بیمعنا به نظر رسند.
گزیدۀ فیلمشناسی: نبرد سوسکهای شاخدار (۱۹۱۰)، لوکانیدای زیبا (۱۹۱۰)، ملخ و موچه (۱۹۱۱)، انتقام فیلمبردار (۱۹۱۲)، کریسمس حشرات (۱۹۱۲)، مترسک (۱۹۲۱)، سرزمین قورباغهها (۱۹۲۲)، آوای بلبل (۱۹۲۳)، موش شهری و موش روستایی (۱۹۲۷)، ساعت جادویی (۱۹۲۸)، سرباز حلبی (۱۹۲۸)، رینارد روباه (۱۹۲۹)، شگوننما (۱۹۳۳)
― «تاریخ سینمای جهان، آکسفورد». نویسنده: ویلیام مورتس. مترجم: امید نیکفرجام. با کمی تغییر.
راه تماشا + زیرنویس
در سال ۱۹۹۳، دیوید شپِرد در همکاری با کمپانی پخش و توزیع فیلم Milestone، مجموعهای از فیلمهای استارویچ رو تحت عنوان «انتقام فیلمبردار و دیگر حکایات شگفتانگیز» احیا کرد و دوباره در دسترس دوستداران سینما قرار داد. «انتقام فیلمبردار» اولین اثر این مجموعهست، و همچنین بهترین کیفیتی که امروزه میشه از این فیلم پیدا کرد. نسخهای که من در اینجا برای شما گذاشتهم، برشیه از مجموعۀ «انتقام فیلمبردار و دیگر حکایات شگفتانگیز»، که تنها شامل فیلم مورد بحث ما، یعنی «انتقام فیلمبردار» میشه.
استارویچ پس از رخداد انقلاب، روسیه را ترک کرد و در سال ۱۹۲۰ در فرانسه اقامت گزید. او در آنجا ۲۴ فیلم از انواع گوناگون ساخت که در میانشان میتوان به این آثار اشاره کرد: داستانهایی اخلاقی چون «موش شهری و موش روستایی» (۱۹۲۶) و «آوای بلبل» (۱۹۲۳)، ماجراهایی حماسی چون «ساعت جادویی» (۱۹۲۸)، برداشتی تلخ از «سرباز حلبیِ» هانس اندرسون با همین عنوان (۱۹۲۸)، و فیلم بلند «ریناردِ روباه» (یا «حکایتِ روباه») که در سالهای ۱۹۲۹ و ۳۰ فیلمبرداری و در سال ۱۹۳۷ اکران شد. این فیلم حالات و احساسات حیوانات را با ظرافت بسیار نشان میدهد.
شاهکار سال ۱۹۳۳ استارویچ، یعنی فیلم «شگوننما» با سکانسی آغاز میشود که دو دخترش، ایرنه و ژان (که در ساخت اغلب فیلمهای پدرشان به نوعی دست داشتند)، نقش مادر و دختر را بازی میکنند. مادر برای تأمین مخارج زندگی، عروسک میسازد و دختر که مریض است، آرزو دارد پرتقالی بخورد. مادر، عروسکها را که در میانشان سگی کوچک است، برای فروش بستهبندی میکند و به شهر میفرستد. سگ که توسط رانندهای خریده و در ماشین برای زینت و خوششانسی آویخته میشود، ناگهان میگریزد و میرود تا پرتقالی برای دخترک بدزدد، اما در مجلس رقص و پایکوبی شیطان گرفتار میشود! در این مجلس تمامی آشغالهای پاریس جان میگیرند و به رقص و پایکویی میپردازند؛ ظروف شیشهای خود را به یکدیگر میکوبند و میشکنند، خارهای به جا ماندۀ ماهیها پرواز میکنند، مرغهای استخوانی تخم میگذارند و…
سگ پس از این ماجراها پرتقال را برمیدارد و پا به فرار میگذارد، اما گروهی از کاغذهای پارهپوره و سبزیجات و عروسکها و حیوانات او را تا خانه تعقیب میکنند. بخشهایی از این فیلم استارویچ، مانند نمایش «خودروهایی که با سرعت از خیابان میگذرند، ساکسیفوننوازی که سری بادکنکی دارد که مرتباً پر و خالی میشود، و آن تعقیب عجیبغریب و دیوانهوار در نقطۀ اوج فیلم»، همگی ادای احترامیاند به فیلم کوتاه و دادائیستی رنه کلر با عنوان «آنتراکت». استارویچ جزئیات بصری فیلم درخشانش را با استفادهای زیرکانه از صدا همراه میکند. او معدود صداهای سگ و شیطان را با سازهای موسیقی ایجاد کرده است و گفتههای شیطان را برعکس ضبط کرده است تا غیرزمینی و بیمعنا به نظر رسند.
گزیدۀ فیلمشناسی: نبرد سوسکهای شاخدار (۱۹۱۰)، لوکانیدای زیبا (۱۹۱۰)، ملخ و موچه (۱۹۱۱)، انتقام فیلمبردار (۱۹۱۲)، کریسمس حشرات (۱۹۱۲)، مترسک (۱۹۲۱)، سرزمین قورباغهها (۱۹۲۲)، آوای بلبل (۱۹۲۳)، موش شهری و موش روستایی (۱۹۲۷)، ساعت جادویی (۱۹۲۸)، سرباز حلبی (۱۹۲۸)، رینارد روباه (۱۹۲۹)، شگوننما (۱۹۳۳)
― «تاریخ سینمای جهان، آکسفورد». نویسنده: ویلیام مورتس. مترجم: امید نیکفرجام. با کمی تغییر.
راه تماشا + زیرنویس
در سال ۱۹۹۳، دیوید شپِرد در همکاری با کمپانی پخش و توزیع فیلم Milestone، مجموعهای از فیلمهای استارویچ رو تحت عنوان «انتقام فیلمبردار و دیگر حکایات شگفتانگیز» احیا کرد و دوباره در دسترس دوستداران سینما قرار داد. «انتقام فیلمبردار» اولین اثر این مجموعهست، و همچنین بهترین کیفیتی که امروزه میشه از این فیلم پیدا کرد. نسخهای که من در اینجا برای شما گذاشتهم، برشیه از مجموعۀ «انتقام فیلمبردار و دیگر حکایات شگفتانگیز»، که تنها شامل فیلم مورد بحث ما، یعنی «انتقام فیلمبردار» میشه.
DVDRip.srt [subscene] |
DVDRip.mkv |